برای عزیز دلم
نمی دونم الان دقیقا چه شکلی هستی و به کی بردی ......مشتاقانه منتظر دیدنت هستم . سرکارم . امروز همش دارم به تو فکر می کنم .کوچکترین تکان تو مرا به وجد می آورد عزیزدلم . دیشب وقتی باباییت دید که تو چقدر زیاد تکان می خوری کلی تعجب کرده بود و می گفت واقعا اونه که داره تکون می خوره؟ گفتم کجاشو دیدی اینکه کوچیکش بود ........... بابایی امروز زیاد حالش خوب نیست . مونده خونه استراحت کنه .دلم می خواد برم پیشش براش سوپ بپزم .
نویسنده :
مریم بانو
8:46